سفر ابدی
شیمای عزیزم
به راستی که سراشیبی های زندگی عزمی راسخ و گامهای قوی را میطلبد.
با به تصویر کشیدن این موفقیت های آینده گامهایت را در این راه استوار کن.
این نوشته رو حسنا تو دفتر خاطراتم واسم نوشته بود.
حسنا تنها دوست صمیمیم بود،تنها کسی که لایق دوست داشتن بود که خدای عزیز تو دوران بچگی ازم گرفت.من سوم راهنمایی بودم اونم اول دبیرستان.
شاید بگید بچه بودم حالیم نمیشده.
نه اینطور نیست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اون عضوی از خانواده ی ۳ نفره ما بود.ولی حیف خدا زود منو تنها کرد.کسی که تمام خاطرات بچگیام با اون بوده.اکثر شیطنتا، اکثر مسافرتا، همه ی خنده ها همه ی گریه مون با هم بود.با هم میخوابیدیم با هم درس می خوندیم.........................
مثل خواهر نداشتم دوسش داشتم و دارم.تنها دلیل واسه دلتنگیای من اون دوست عزیزمه که تا حالا کسی جاشو نگرفته و نخواهد گرفت.
این احساس منو، این گریه هامو کسی درک میکنه که عزیزشو از دست داده باشه.
امیدوارم هیچ کدومتون همچین.....................................................
بعد از ۳-۴ سال هنوز شبا با فکرش می خوابم، هنوز بوشو حس میکنم، هنوز صداش تو گوشمه...............
هر شب با یه فاتحه دادن براش، آروم میشم.
هنوز کسی که باعث مرگش شدو نفرین میکنم.......................
خدا خودت کمکش کن اون دنیا
خدا جون نکنه مثل این دنیا سختی بکشه اونجاهم.......................
خوابیدی بدون لالاییو قصه
بگیر آسوده بخواب بی دردو غصه
![]()